ماشربروم: ملکه قلهها
امتیاز دهی
( میانگین امتیازات: 5 )
پادکست قله ماشربروم
درود بر شما، با یه قسمت دیگه از پادکستهای دکوول که از این به بعد با دکوپاد ازش نام خواهم برد همراه شما هستم. من یوسف تقیزاده هستم و قراره راجع به یه قله عجیب و غریب باهاتون صحبت کنم. زیبای دست نیافتنی که میگن همین جایی هستش که میخوایم الان راجع بش صحبت کنیم. تا همین الان که دارم براتون این پادکست رو ضبط میکنم فقط 15 نفر تونستن بهش دسترسی داشته باشن و به عنوان یکی از چالشهای باقیمانده کوهنوردی هم میشناسنش. هنوز نفمیدی راجع به چی دارم صحبت میکنم؟؟؟!! بابا قله ماشربروم، آره درست شنیدی ماشربروم.
الان که اسمش رو گفتم تو ذهنم دارم میشنوم صدای صفحه کیبورد لپ تاپتون رو که دارید سرچ میکنید اسمش رو که شکلش رو ببینید. شاید هم صدا نداره و روی گوشی داری لمس میکنی ولی مطمئنم که رفتی ببینی راجع به چی داریم صحبت میکنیم و اگر هم نرفتی که الان برو ببین، آره همین الان. اگر هم خواستی بیشتر بخونین که برو توی وب سایت دکوول و یه مقاله کامل راجع بش بخون تا دستت بیاد. پس سرچ کن قله ماشربروم و روی وب سایت دکوول کلیک کن.
باید بگیم بسیاری از جذابیتهایی که در کوهنوردی وجود داره رو انگار کلا جمع کردن توی پاکستان، روی یخچال بالتورو در منطقه کاراکروم. قلههایی که اونقدر قشنگ هستن که حد نداره و شاید دیدنشون هم همین الان آرزوی خیلیامون هستش. قله ماشربروم البته داخل پرانتز بگم اوایل که اسمش این نبود. در قرن 19 کاشفان بریتانیایی اسم این کوه رو گذاشته بودن کی 1 (کیوان نهها، کی وان). دلیلش چی بود. از دور که داشتن نگاه میکردن به کوههای سر به فلک کشیده این منطقه از کی 1 تا کی 7 اسم گذاری کردن. به ترتیب از غرب به شرق.
اولیش همین کیوان بود که از همون دور دورها هم دلربایی میکرد. قله کی 2 که دیگه معرف همه هستش. قله کی 3 همون برودپیک خودمون هستش. قله کی 4 گاشربروم 2 هستش، کی 5، گاشربروم 1 و الی آخر. حالا چرا K چون خیلی راحته دیگه رشته کوه کاراکروم هستش و کی برای کاراکروم انتخاب شده.
حالا جالبه بدونیم برای اینکه منطقه رو بشناسن رفتن روی یه قلهای که ارتفاش تقریبا برابر با قله آرارات هستش. قله هرموخ 5147 متری که با اسم هاراموکوتا هم میشناسن. این کوه در بخش کشمیر واقع شده و جزو رشتههای کوههای هیمالیا هم به شمار میره. جفرافیدان بیریتانیایی میره بالای این کوه و 12 برجستگی مشهودی که میبینه رو به این شکل نامگذاری میکنه. و اینجوری میشه که غربیترین برجستگی رو با نام K1 نامگذاری میکنه که بعدا به ماشربروم تغییر نامه میده. کسی هم که این نامگذاری رو انجام داد توماس مونتگومری بود. احتمالا اسم این آدم رو خیلی شنیده باشید تقریبا بخشی زیادی از اکتشافات اون موقع رو ایشون انجام داده که شاید در یه پادکست دیگه به داستانهای جذاب این آدم بپردازیم.
معنای نام کوه ماشربروم مبهم است. اکثر مردم بلتیستان معتقدند که نام این کوه از کلمات بلتی مشادار (تفنگ تیراندازی) + برم (کوه) به معنی یک کوه دو قلهای شبیه به یک تفنگ تیراندازی قدیمی است. اما راجای خپالو پیشنهاد داده است که ماشا به معنای "ملکه" یا "خانم" است و بنابراین ماشربروم به معنای "ملکه قلهها" است.
در هندوستان به این قله ماشربارام هم گفته میشه که بیشتر به پلنگ سفید اشاره داره و از یک کلمه سانسکریت گرفته شده یا به تعبیری دیگر در فارسی کلمه ماشه به معنی ماشه یا چاشنی است و دار یک پسوند است که برای داشتن چیزی مورد استفاده قرار میگیره. پس تعابیر خیلی زیادی برای این قله استفاده شده که از همه مقبولتر همان ملکه قلهها به نظر میرسه. شما هم هر کدوم و هر تعبیری رو دوست داشتین رو برای خودتون انتخاب کنین.
صعود به ماشربروم
ماشربروم 22امین قله بلند جهان هستش که به خاطر زیبایی و همچنین پر تردد بودن یخچال خیلیهای عاشقش میشن. ماشربروم دو نقطه بلند دارد. قله اصلی (شمالی) آن به ارتفاع ۷۸۲۱ متر و قله جنوب غربی آن به ارتفاع ۷۸۰۶ متر است. هر دو قله البته صعود شدهاند، حتی اگه فقط چند نفر تونسته باشد صعود رو انجام بدن. قله اصلی برای اولین بار در سال ۱۹۶۰ توسط دو کوهنورد آمریکایی، جورج بل و ویلی یونزولد، از طریق فیس جنوب غربی، صعود شد. این یک تیم آمریکایی-پاکستانی بود که توسط نیک کلینچ سرپرستی میشد. قله جنوب غربی هم توسط تیمی از لهستان در سال ۱۹۸۱ صعود شد، اگرچه در مسیر فرود، دو نفر از سه نفر صعود کننده درگیر اشتباهاتی شدند و متاسفانه جون خودشون رو از دست دادند.
1938 اولین تلاش برای رسیدن به قله توسط یک تیم بریتانیایی انجام شد. میدونین در این ایام خیلی از بریتانیاییهای به دنبال کاوش و کشف و صعود بودند و این تلاش رو هم انجام دادن اما یک بهمنی که در ارتفاع 7600 متری حدودا رخ داد و خوشبختانه هیچکدوم از اعضاء تیم آسیب ندیدند به پایانش رسید. ماشربروم قلهای نیستش که هر سال تلاش و صعود به خودش ببینه. تلاش دوم برای صعود به قله حدودا 17 سال بعدش توسط یک تیم نیوزلندی انجام شد. تیمی که قصد داشت یال جنوب غربی رو صعود کنه که برف جلوشون وایساد واین اجازه رو نداد و این تیم هم تسلیم شد.
2 سال دیگه هم گذشت و تیمهای بریتانیایی قصد ندارن دست بردارن و این بار هم تا 100 متری قله میرن ولی باز هم نمیشه، میدونید خیلیها من جمله خود من اعتقادم بر این هستش که اگر قرار بر صعود نباشه نمیشه. همه چی میره تو هم که نشه. اما بالاخره در سال 1960 تیم آمریکایی کار رو تموم میکنه و برای اولین بار یک انسان بر روی قله ماشربروم میایسته. این صعود از همون یال جنوب غربی انجام میشه. یه تیم 4 نفره که خودشون رو میرسونن بالا و برای اولین بار میتونن در روی این زیبایی خالص بایستن و رشته کوه کاراکروم رو ببینن.
زمان صعود این تیم به حوالی سال 1339 برمیگرده یعنی سالی که خیلی از پدران دهه شصتیا و هفتادیا به دنیا اومدن. خیلی شاید خبری از کوه و کوهنوردی به این شکل توی ایران هنوز نیستش.
صعود بعدی تا 21 سال بعد انجام نداد. صعودی که لهستانیا انجام دادن و کم تلفات هم نبود و منجر به از دست رفتن دو نفر از کوهنوردایی شد که قصد داشتن بیواک کنن. این اولین صعود قله جنوب شرقی ماشربروم بود. در ادامه هم کلا سه تا صعود دیگه انجام شد که عبارت بودن از دو تیم ژاپنی در سالهای 1983 و 1985 و یک تیم اتریشی در سال 1985. تاریخچه به این خلاصگی آخه برای کوهی به این باشکوهی خیلی هم دور از انتظار نیستش.
داستانهای شکستی که شاید از صعودها جذابتر هستند:
یکی از افراد دوست داشتنی که روی این قله کار کردن دیوید لاما هستش که متاسفانه در داستان یک بهمن در کانادا جونش رو از دست داد. از زبون دیوید لاما اگر بخوایم ماشربروم رو توضیح بدیم میگه: صعود ماشربروم از رخ صعود نشده شمال شرقی مثل دیواره آیگر هستش که سرو توره روی اون قرار گرفته و در همون داستانی که فیلم خیلی قشنگی هم ساخته شده از اون تلاش که در یوتیوب میتونید ببینید میگن اینجا قلهای نیستش که بخوای هر سال پاشی بیای و تلاش کنی روش.
در سال 1981 یک تیم لهستانی سعی میکنن که به قله صعود کنن. یک تیم 9 نفره به سرپرستی پیتوتر میلوتاکی که تلاش داشتند قله رو از جبهه جنوب غربی صعود کنند. رخی که اونها رو تا ارتفاع 7806 متری به بالا میبرد و فقط چند متر دیگه تا قله اصلی فاصله داشتن.
در 13 آگوست تیم کمپ اصلی خودش رو یخچالهای منطقه در ارتفاع 4298 متری ایجاد میکنه. بلافاصله تیم سعی میکنه حرکت خودش رو به سمت کمپهای بالا شروع کنه و کمپ اول خودشون رو 5304 متر دو روز بعد از برپایی کمپ اصلی ایجاد میکنن. به دلیل پنجره هوایی خیلی خوبی که داشتند سعی کردن زمان رو از دست ندن و تلاش رو برای ایجاد کمپ دوم در ارتفاعی حدود 6355 متر بالای گنبد برفی که در جبهه جنوبی دیده میشه ادامه دادن و موفق هم شدن. البته این هوای پایدار خیلی طول نکشید و تیم مجبور شد به کمپ اصلی برگرده.
هوای ناپایدار به شدت و به مدت نزدیک به 1 ماه در ماشربروم ادامه پیدا کرد و تیم تونست نهایتا در 14 سپتامبر کمپ سوم خودش رو در ارتفاع 6553 متری ایجاد کنه. البته فردای این روز در 15 سپتامبر بود که تونستن با موفقیت تا محل کمپ چهارم در ارتفاع 7102 متری پیش برن. این پیشرفت هم به کمک یکی از سنگنوردان سولو آلمان غربی با نام ولکر اشتامبول که در حالی که میتونست به سمت قله ادامه بده ولی نداد.
در روز بعد سه نفر با نامهای ماریک مالیتینسکی، سیگموند هانریک، پریزیمسلاو نواکی در 16 سپتامبر قصد صعود به قله رو میکنن. در صبح آن روز هوا برای رفتن به قله ایده آل نبود و در حالی که شیبهای تند متنهی به قله رو طی میکردند برف پودری از بالا به سمت پایین سرازیر بود و کمی هم باد کم بود که این شرایط رو به کولاک تبدیل کنه. اما این سه نفر ادامه دادن و هدفشون این بود که بتونن با سرعت کم ولی پیوسته بتونن ادامه بدن مسیر رو.
با توجه به اینکه سختی مسیر بالا بود و در بخشهایی هم صعودهای یخ خیلی سنگین داشتند نهایتا خیلی دیروقت تونستن به یال زین اسبی مانند بین دو قله ماشربروم برسند. وقتی اینجا رسیدند عملا متوجه شدند که بسیار خسته هستند و عملا تلاش برای رسیدن به قله دور از دسترس بود. با توجه به شرایطی که داشتن تصمیم میگیرن به جای قله اصلی تلاشی روی قله جنوبی داشته باشن. در روز بعد در 17 سپتامبر تلاش رو برای صعود به قله از سر میگیرن اون هم در شرایطی که یک هوای بسیار عالی و ایدهآل برای رسیدن به قله در هوایی صاف و بدون ابر وجود داشت.
با رسیدن به بخشهای نهایی صعود افراد تیم متوجه شدند که صعود بسیار بسیار سختتر از اون چیزی هستش که انتظارش رو داشتند. صعود بسیار کند و آروم در حال انجام بود. این در حالی بود که حجم یخ بسیار زیادی از سراکهای بالای سرشان رویشان میریخت. بعد از حدود 7 ساعت تلاش بی وقفه در نهایتا ساعت 3:30 دقیقه عصر به وقت محلی تیم سه نفره توانستند به قله دست یابند. حدود 40 دقیقه روی قله زمان با هم سپری کردند و بعدش سریع مسیر برگشت به سمت پایین رو در پیش گرفتند. اینجا بود که هوا به شدت شروع به تغییر کرد و دید بسیار محدود شد و افراد نمیتوانستد مسیر برگشت را به خوبی تشخیص دهند.
در این بین مالیتینسکی که به نوعی به عنوان سرپرست ایفای نقش میکرد تقریبا چیزی نمیدید. پشت سر او هانریخ تقریبا از همین مشکل زجر میکشید و به نوعی شاید دچار برفکوری شده بود و فاصله بین او و دو نفر دیگر به مرور افزایش یافت.
به طور اتفاقی مالیتینسکی سر میخوره و هر دو نفر رو چیزی حدود 10 تا 15 متر به سمت پایین میبره ولی وایمیسن و میتونن ادامه بدن. هر دو نفر کاملا سالم بودن و هیچ مشکلی متوجه هیچکدومشون نشد. به همین دلیل و به دلیل مواجه شدن با مرگ تصمیم گرفتن همونجایی که افتاده بودن بیواک کنن و فرود رو صبح ادامه بدن.
هانریخ هم که جدا افتاده بود از دو نفر سعی میکنه در همون حوالی اما در رخ دیگر کوه جایی برای خواب خودش در نظر بگیره جایی که تا حدودی از تیر رس بادهای بسیار سردی که اون شب در حال وزیدن بود کمی در اما بود.
در 18 سپتامبر هانریخ بعد از یک شب بسیار بسیار سرد صبح شروع به حرکت به سمت پایین میکنه و با توجه به اینکه از شرایط هوایی برفکوری رها شده بود برمیگرده به همون سمتی که از بقیه جدا شده بود. بعد از برگشت به روی فیس محلی که اون دو نفر دیگه بیواک کرده بودن رو پیدا میکنه اما با دیدن صحنهای که میبینه خیلی تعجب میکنه. هر دو همنوردش از سرمای بسیار سنگینی که در آن شب بود یخ زده بودند و متاسفانه جونشون رو از دست داده بودند.
حالا بعد از شوک شدن در این شرایط تصمیم میگیره که مسیر رو تنهایی تا کمپ 4 ادامه بده و حالا اون دیوارههای یخی رو که سه تایی صعود کرده بودن رو تنهایی باید فرود میرفت. در مسیر فرود متاسفانه هانریخ هم تعادل خودش رو از دست میده و چیزی حدود 300 متر روی دیواره یخی سقوط میکنه. اما به شکل معجزهآسایی از این سقوط با یه سری آسیبهای ریز جون سالم به در میبره. در دو روز بعد با توجه به اینکه امکان بازیابی پیکر دیگر نفرات نبود مسیر برگشت به کمپ اصلی رو به سمت پایین ادامه دادند و نهایتا در 21 سپتامبر به کمپ اصلی رسیدند. از آن تاریخ به بعد دیگر کسی نتوانست این مسیر را تکرار کند و دست نخورده باقی مانده است. با ما در دکوپاد همراه باشید.