وارنگه رود به لالون مسیری است در دل البرز مرکزی که باید برای گذر از آن بر بلندای قله خلنو که بام استان تهران است پا نهاد. هرزه کوه، دریاچه خلنو، عشایر، مسیرهای منتهی به آزادکوه، دشتهای بی انتها، آبهای خروشان، مسیری زیبا و البته هرزه کوه از جمله مناظری هستند که در این مسیر طولانی به نوازش چشمانتان مینشینند. در این سفر کوتاه و سریع با هدف پیمایش این مسیر در مرداد ماه عازم وارنگه رود شدیم و از آنجا به سمت روستای بی نهایت زیبای لالون (لالان) رهسپار شدیم. با من در این سفر همراه باشید.
در این سفر قصد پیمایش به بلندترین قله استان تهران را داشتیم برای اطلاعات بیشتر راجع به قله خلنو و همچنین ارتفاعات شمال تهران میتوانید به مقالات مربوط به آنها مراجعه بکنید. با ساعت شمار این سفر با من هم سفر شوید.
قرار حرکت روز اول برنامه یعنی پنجشنبه 7 مرداد ساعت 5:15 دقیقه صبح در تقاطع فردوس و ستاری بود. آقای صبرآموز با آژانسی هماهنگ کرده بودند که ما را از تهران تا روستای وارنگه رود برسانند. مسافتی حدود 110 کیلومتری برای بازدید و پیمایش مسیر بین روستاهای وارنگه رود و لالون از مسیر کوهستانی طی شد تا به مبدا حرکت یعنی روستای وارنگه رود برسیم. مسیر از جاده لشگرک به فشم و سپس به روستای وارنگه رود طی شد. آن زمانها این جاده باز بود و چقدر از آن تردد میکردیم.
ساعت 7:10 صبح به منظور خرید در روستای ولایترود توقفی انجام دادیم (یک روستا قبل از رسیدن به مبدا پیمایش) و بعد از خرید نان بربری و خامه به مسیر ادامه دادیم. ساعت 7:22 دقیقه صبح در انتهای روستای وارنگه رود در محلی مناسب توقف کردیم تا صبحانه خورده وسایل و بارهای عمومی را تقسیم کنیم و به مسیر ادامه دهیم. ساعت 7:35 دقیقه به محل صبحانه رسیدیم و تا زمان آماده شدن چای به تقسیم وسایل پرداخته شد.
تاریخ تصویر مرداد 95
چادر توسط آقای صبرآموز و طناب، کیف کمکهای اولیه، کپسول و سرشعله و قابلمه و کتری رو هم قرار شد من حمل کنم. ساعت 8:15 دقیقه حرکت به سمت خلنو از طریق دره زیبای وارنگه رود شروع شد. با اینکه اواسط تابستان بود، هوای بسیار خنکی رو در این دره شاهد بودیم که پیمایش مسیر رو جذاب میکرد. هدف نهایی ما استراحت و شبمانی در کنار دریاچه خلنو بود. این دریاچه که یکی از مرتفعترین دریاچههای کوهستانی ایران به شمار میرود در کاسه بین هرزهکوه، برج و خلنو قرار گرفته است.
با سرعت بسیار قابل قبولی حرکت آغاز گردید و در راه از چندین گروه دیگر نیز سبقت گرفتیم. ساعت 9:15 دقیقه به اولین چادرهای عشایری که در دره زیبایی مشغول دامهای خود بودند رسیدیم. البته در تمام دره گروههای مختلفی مشاهده شد که به طبع آن مشکل سگهای گله نیز چیزی دور از انتظار نبود. حدود 2 ساعت و 30 دقیقه بدون استراحت طی شد و نهایتا ساعت 10:46 دقیقه در کنار چشمهای گوارا برای استراحت به مدت 10 دقیقه توقف کردیم.
در این مدت زمان حدود 11 کیلومتر از مسیر را طی کرده بودیم. بعد از خوردن آب چشمه، میوه و تنقلات دوباره حرکت آغاز شد و تا ساعاتی دیگر با تمام سرعت به مسیر خود ادامه دادیم. استراحت دوم ساعت 13 بر سر دو راهی خلنو و ادامه دره انجام شد. بر سر این دوراهی استراحت دیگری در نظر گرفته شد و حدود 45 دقیقه در این محل توقف کردیم و با خوردن ساندویچ پنیر، زیتون، چای و نسکافه و میوه انرژی مضاعفی برای ادامه مسیر به دست آوردیم. اکیدا توصیه میشود از ضد آفتاب و لباسهایی استفاده کنید که پوست بدن شما را از اشعه خورشید محافظت نماید. تا این بخش از مسیر حدود 18 کیلومتر طی شده بود. بر سر این دو راهی پلهای برفی و گلهای ریز و درشت فراوان گویی نوید فصل بهار را میداد.
تاریخ تصویر مرداد 95
با شروع حرکت بدون استراحت به مسیر خود ادامه دادیم و ساعت 15:50 دقیقه در کنار دریاچه هدف در کاسه زیبای محصور شده بین کوههای سر به فلک کشیده به استراحت پرداختیم. از نکات مهمی که میتوان در این مسیر اشاره کرد وجود آب و چشمههای کافی در طی مسیر است و این موضوع نیاز به حمل آب را کاهش میدهد، میتوان گفت تا کنار دریاچه تا فواصل حداکثر 1 ساعته با چشمههای آب روبرو میشدیم، پس نیاز به حمل آب زیاد در این برنامه تا کنار دریاچه وجود نداشت.
در میانه راه و نرسیده به دریاچه همسفر شدن با چندین نفر که یک اسب و چندین سگ نیز همراه داشتند و هم صحبتی با آنها پیرامون مقصد و هدف مسیر آنها نیز بسیار جالب بود. در کنار دریاچه نیز 15 دقیقه به استراحت پرداختیم و با توجه به اینکه زودتر از موعد مقرر به کنار دریاچه رسیده بودیم تصمیم گرفتیم تا ادامه مسیر داده و به صعود قله بپردازیم. ساعت 17 در ارتفاع 4070 متری از سطح آبهای آزاد استراحتی 5 دقیقهای انجام شد و حرکت نهایی به سمت قله خلنو که بلندترین نقطه استان تهران است و در پروژه سیمرغ میبایست گذرتان به این قله بیافتد پرداختیم.
1 ساعت بعد بر روی قله 4390 متری خلنو ایستاده بودیم، باد خنکی میآمد اما نمای زیبای دریاچه و قلههای سر به فلک کشیده اطراف مانند آزاد کوه بر زیبایی این منطقه میافزود. 10 دقیقه زمان به منظور استراحت بر روی قله در نظر گرفته شد که در این مدت زمان کوتاه میبایست خود را از مناظر دلنشینی که در اطراف ما وجود داشت سیر آب میکردیم. قله آزاد کوه با عظمت خود، تیغه ژاندارک، قله هرزه کوه، گردنه ورزاب و خطالراسهای مختلف که هر کدام جذابیت ویژهای برای ما داشت اجازه پایین آمدن از آنجا را نمیداد، اما باد شدید و عطش ادامه مسیر، ما را از جا کند تا بعد از گرفتن چند عکس یادگاری به فرود و صعود از کاسه برای رسیدن به گردنه ورزاب بپردازیم.
تاریخ تصویر مرداد 95
با توجه به آسیبی که در ابتدای مسیر در زانوی راست من ایجاد شد در طول مسیر هر از چند گاهی درد زانو درِ خانه آرامش من را به صدا در میآورد تا من و تیم را به فکر وادارد که در ادامه چه پیشآمدی انتظار ما را میکشد. بعد از آغاز مسیر فرود و سرد شدن زانو در اثر باد شدید قله امکان خم شدن زانوی راست برای من وجود نداشت بنابراین با کمک باتوم کوهنوردی و با سرعتی بسیار آهسته به ادامه مسیر پرداختم. در مسیر برگشت تصمیم بر این شد که به جای تیغه ژاندارک حرکت خود را از طریق کاسه به سمت گردنه ورزاب برسانیم. نهایتا ساعت حوالی 19 بود که بر روی گردنه به برپایی چادر پرداختیم.
عده کثیری از دوستان ما نیز از سمت لالون قصد صعود به قله خلنو را داشتند که در همان گردنه ورزاب چادرهای خود را برپا کرده بودند، دیدن منظره چادرهای دوستان و شوق دیدار آنها نیز انرژی بسیار زیادی در رگهای ما تزریق میکرد. دیدن سگی که از روستای لالون تا گردنه و فردای آن روز تا قله همراه دوستان ما بود نیز بسیار جالب بود. ابرهای سنگین و پهناوری که در نصف شب چون لحافی عظیم و ضخیم ما را در بر گرفته بودند نگرانی سرپرست برنامه را برای صعود فردا صبح در پی داشت که نهایتا تصمیم گرفته شد در صورت بروز علائم رعد و برق به ارتفاعات پایینتر نقل مکان کنیم و وسیلههای فلزی نیز به محلی دورتر از چادرهای انتقال یافتند.
تاریخ تصویر مرداد 95
ساعت 7 صبح بیدار شدیم و بلافاصله بعد از بیدار شدن میبایست آماده فرود از کوه میشدیم. همراهان و دوستان ما ساعت 7:30 عزم قله کردند و راه افتادند. بلافاصله بعد از بیدار شدن از برفآبهای آماده شده دیشب آب جوش تهیه کردیم و چای آماده شد و با بیسکوییت و تخم مرغ دلی از عزا درآوردیم. ساعت 8 بعد از جمع کردن چادر و بستن کولهها و خداحافظی از چند نفری از دوستان که در کمپ بودند راه پایین به سمت آبشار و سپس روستای لالون را در پیش گرفتیم.
ساعت 9:26 دقیقه به آبشار و گوسفندسرا رسیدیم و البته در بالای آبشار و در ارتفاع حدود 3500 متری چشمهای وجود داشت که جگری تازه کردیم. بدون توقف راه پایین را در پیش گرفتیم و ساعت 9:50 دقیقه به چشمه جالب تلخاب رسیدیم. 2 دقیقهای به منظور خوردن آب مجدد صرف شد و دوباره راه پایین را در پیش گرفتیم و نهایتا ساعت 11:10 به میدان اصلی روستای لالون رسیدیم.
تاریخ تصویر مرداد 95
به منظور برگشت به تهران از این میدان ماشینی دربست که پرایدی با هزینه 15000 تومان به میدان فشم رسیدیم. سپس با اتومبیل خطی از میدان فشم به استخر (اتوبان زینالدین) پیاده شدیم و سپس با مترو به منزل برگشتم.
طی کردن چنین مسیری طولانی در حدود 46 کیلومتر که بخش اعظمی از آن در روز اول طی شد علاوه بر اینکه آموزنده بود، به افزایش تجربه، شناخت مناطق البرز مرکزی و همچنین به افزایش قوای فیزیکی نیز بسیار موثر بود.
چادر دو نفره | ظرف و ظروف برای پخت و پز | کیف کمکهای اولیه |
طنابچه انفرادی | کارابین پیچ دو عدد | جی پی اس |
کپسول و سر شعله | غذا به شکل انفراد | کاپشن پلار و بادگیر |
کپسول و سر شعله | هدلامپ و باتری اضافی | جوراب اضافی |
باتوم کوهنوردی | لباس اضافی | دفترچه یادداشت |
کیسه خواب | زیرانداز کیسه خواب | کیت بقا |
علاقه شخصی من به کوهنوردی و صعودهای بلند هیمالیایی منجر شد که به شکل حرفهای این ورزش رو دنبال کنم و به سمت مربی شدن و راهنمای کوهستان شدن برم.