سلام دوستان! امروز میخوام دربارهی یکی از جالبترین و هیجانانگیزترین چهرههای دنیای کوهنوردی، اولی اشتک حرف بزنم. تصور کنید یه نفر باشه که نه تنها به قلههای بلند صعود میکنه، بلکه این کار رو با سبک و سیاقی انجام میده که انگار داره پیادهروی صبحگاهی میکنه. این آدم، اولی اشتکه، مردی که با هر قدمش روی کوهها، دنیای کوهنوردی رو متحول کرده.
اولی نه تنها یه ورزشکاره، بلکه یه هنرمند واقعیه. اون با هر صعودش، داستانی جدید رو رقم میزنه و هر بار با چالشهای بزرگتری روبهرو میشه. من توی این مقاله قراره سراغ زندگی این قهرمان برم، از اولین قدمهاش توی کوهنوردی تا اون لحظات نفسگیری که توی ارتفاعات بالا تجربه کرده. پس با من در دکوول همراه باشید، چون قراره با هم توی یه سفر هیجانانگیز به دنیای اولی اشتک قدم بذارم. یه دنیا که پر از ماجرا، تلاش، و البته، قلههاییه که منتظرند فتح بشن!
فهرست:
زندگی نامه اولی اشتک
اولی اشتک، این قهرمان کوهنوردی، در 4 اکتبر 1976 توی سوئیس به دنیا اومد. اولی اشتک ی نجار بود. و بخاطر تواناییهاش در کوهنوردی به اون لقب ماشین سوئیسی دادند. وی به خاطر مهارتهای فوقالعادهاش در کوهنوردی و صعود به قلههای بلند شهرت دارد. اشتک بهخصوص برای تواناییهایش در صعود سریع و آلپی شناخته شده است. او همچنین به دلیل استفاده از تکنیکهای نوآورانه و خلاق در صعودهایش معروف است.
در مورد بچگیش باید بگم که یه بچه کوچیک که از همون اول چشمش به اون قلههای برفی میافته و قلبش میزنه برای رفتن به اون بالاها. اولین کوهنوردیشم هم همینطوری شروع کرد. از همون دوران کودکی، عشق و علاقهش به کوهنوردی شروع شد و با هر بار بالا رفتن، بیشتر و بیشتر توی این راه قدم گذاشت. دوران جوانیاش هم پر بود از ماجراجویی و یادگیری. اولی مثل اکثر جوونها، سعی کرد خودشو پیدا کنه، اما اون یه چیزی داشت که بقیه نداشتن: یه علاقهی سوزان به فتح قلهها. این شور و شوق بود که اون رو تبدیل به یکی از بهترینها توی دنیای کوهنوردی کرد.
با گذر زمان، اولی از یه پسربچهی عاشق کوه به یه استاد واقعی توی این رشته تبدیل شد. و اینجاست که داستانهای واقعی اون شروع میشه. داستانهایی که ما قراره توی این مقاله بریم سراغشون.
دستاوردها و صعودهای مهم
اولی اشتک در سال 2015 با صعود سریع 2 ساعت و 22 دقیقهای به دیواره شمالی کوه آیگر، که یکی از دشوارترین و فنیترین دیوارههای آلپ است، رکورد تازهای ثبت کرد. این دیواره با ارتفاع 1800 متر یکی از شش دیواره شمالی بزرگ در آلپ است.
- اشتک در سال 2008 نیز دیواره شمالی Tengkampoche را به همراه سیمون آنترناتن با کمترین تجهیزات و بدون طناب ثابت صعود کرد و جایزه کلنگ طلایی کوهنوردی را برای این صعود دریافت نمود.
- در سال 2009، اشتک با صعود سریع 1 ساعت و 56 دقیقهای از مسیر اشمید به کوه ماترهورن، رکورد جدیدی را ثبت کرد. همچنین، وی در همان سال به صورت سولو به قله گاشربروم 2 و ماکالو صعود کرد.
- سال 2011 شاهد صعود سولو او به شیشاپانگا از مسیر جنوبی در تنها 10 ساعت و 56 دقیقه و چوآیو بود که تنها 18 روز بعد از شیشاپانگا صورت گرفت.
- او در سال 2012 به قله اورست بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد، که این صعود با درگیری با چند تن از شرپاهای محلی همراه بود.
- اشتک در سال 2013 با صعود سولو و 28 ساعته به دیواره جنوبی کوه آناپورنا، برای بار دوم جایزه کلنگ طلایی را به خود اختصاص داد.
با تواناییهای فوقالعاده خود، او لقب "ماشین سوئیسی" را کسب کرد. توان بالای او اغلب او را به سوی انجام برنامههای انفرادی سوق داد، زیرا همنوردان کمتری قادر به همگامی با او بودند. اشتک در سال 2015 پروژه 82 قله آلپ را به پایان رساند، اما در این مسیر یکی از همنوردانش را از دست داد. این اتفاق باعث انتقاداتی شد که خواستار ادامه برنامههای سولو توسط اشتک بودند. اشتک بیشک یکی از برجستهترین کوهنوردان در زمینه صعود به قلههای فنی و سرسخت آلپ بود.
روشهای خاص صعودش چی بوده؟
حالا بیایید یه نگاهی بندازیم به اینکه این اولی اشتک چطوری این همه قله رو فتح میکرده. اول از همه، باید بگم که اولی مثل بقیه کوهنوردا نبود. اون سبک و سیاق خاص خودش رو داشت. یکی از چیزایی که اولی رو متمایز میکرد، سرعتش بود. بابا، این آدم انگار راکت بود! تو یه چشم به هم زدن بالا میرفت. اما فقط سرعت نبود که اونو خاص میکرد، بلکه روشهای صعودش هم خیلی مهم بودن.
اولی توی صعودهاش خیلی به فکر خلاقیت بود. یعنی هر بار یه راه جدید پیدا میکرد برای رفتن بالا. اون مسیرهایی رو انتخاب میکرد که شاید بقیه فکرشم نمیکردن. گاهی اوقات این راهها سختتر بودن، اما اولی دوست داشت چالشهای جدید رو تجربه کنه. علاوه بر این، اولی توی صعودهاش خیلی به جزئیات توجه داشت. اون دقیقا میدونست کجا باید قدم بذاره، کجا استراحت کنه، و چطوری با مشکلات غیرمنتظره روبرو بشه. این دقت و توجه به جزئیات بود که باعث میشد اون توی صعودهاش موفق باشه.
چطوری روی دیگران تأثیر گذاشته؟
حالا بریم سراغ اینکه این اولی اشتک چطوری تو دنیای کوهنوردی و روی آدمها تأثیر گذاشته. اولین چیزی که باید بگم اینه که اولی فقط یه کوهنورد نبود، اون یه الگو بود، یه الهامبخش. اولی با اون کارهای خارقالعادهاش، خیلیها رو به فکر فرو برد. یعنی، وقتی یه نفر میبینه که اون میتونه به قلههایی برسه که شاید غیرممکن به نظر میرسه، انگیزه میگیره که خودشم بیشتر تلاش کنه.
اولی نه تنها به خاطر صعودهایش، بلکه به خاطر روحیه و نگرشش هم معروف بود. اون همیشه مثبت فکر میکرد و حتی توی سختترین شرایط هم روحیهاش رو حفظ میکرد. این روحیهی مثبت و اون تلاش و پشتکاری که داشت، به خیلیها امید و انگیزه داد تا خودشون رو به چالش بکشن و به اهداف بزرگتری برسن. علاوه بر این، اولی با روشها و تکنیکهای نوآورانهای که استفاده میکرد، به دیگر کوهنوردها نشون داد که همیشه راههای جدیدی برای رسیدن به اهداف وجود داره. اون نشون داد که با خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب میشه موانع رو پشت سر گذاشت.
پس در کل، اولی اشتک نه تنها توی صعودهاش، بلکه توی زندگی و نگرشش هم یه الگو بود. اون به خیلیها نشون داد که با تلاش، پشتکار، و خلاقیت میشه به بلندترین قلهها رسید، چه توی کوهنوردی و چه توی زندگی.
حرفها و نقلقولهای معروفش
اولی اشتک، این قهرمان کوهنوردی، علاوه بر همهی اون کارهای بینظیری که کرده، حرفها و نقلقولهایی داره که میتونه هر کسی رو انگیزه بده. یه چندتا از این حرفهاشو براتون میگم که نشون میده چه طرز فکری داشته.
- یه بار گفته بود: «تو کوهنوردی، مهم نیست چقدر سریع بری بالا، مهم اینه که چطور بری و از راهت لذت ببری.» این حرفش نشون میده که براش مسیر رسیدن به قله هم به اندازه خود قله اهمیت داشته.
- یا یه جای دیگه گفته: «وقتی تو بالاترین نقطه ایستادی، نه تنها به دنیا نگاه میکنی، بلکه به درون خودت هم نگاه میکنی.» این یعنی اون صعودها براش فقط یه ورزش نبوده، بلکه یه سفر درونی هم بوده.
- اولی همچنین یه بار گفته: «هر قلهای که فتح میکنی، یه داستان جدیده که تو خلق میکنی.» این حرفش نشون میده که اون هر صعود رو مثل یه فصل جدید توی کتاب زندگیاش میدیده.
پس، وقتی اولی اشتک حرف میزد، نه تنها درباره کوهنوردی حرف میزد، بلکه درباره زندگی، رویاها، و رسیدن به اهداف بزرگ حرف میزد. این حرفها و نقلقولها میتونه به هر کسی که میخواد توی زندگیش به چیزی بزرگ دست پیدا کنه، انگیزه بده.
سختیها و چالشهایی که تجربه کرده
حالا بریم سراغ اینکه این اولی اشتک توی مسیر کوهنوردیش با چه چالشها و سختیهایی روبرو شده. اول از همه، یادتون باشه که کوهنوردی کار آسونی نیست. خصوصاً وقتی صحبت از فتح قلههای بلند میشه، داستان فرق میکنه. اولی بارها توی شرایط سخت جوی و فیزیکی قرار گرفته. تصور کنید توی سرمای کشنده، بادهای تند، و هوایی که نفس کشیدن توش سخته، باید بالا بری. اون هم نه فقط برای یه بار، بلکه بارها و بارها. این خودش یه چالش بزرگه.
علاوه بر این، اولی توی صعودهاش با مشکلات فنی هم روبرو شده. مثلاً مسیرهایی که نقشهاشون دست کسی نبوده یا شرایطی که هیچ کس قبلاً تجربه نکرده بوده. اون باید از مهارتها و خلاقیت خودش استفاده میکرد تا این موانع رو پشت سر بذاره. یه چالش دیگهای که اولی باهاش روبرو شده، خستگی و فشار روانی بوده. وقتی توی ارتفاعات زیاد هستی، هر قدم میتونه سخت باشه، و این فشار روی ذهن و بدن میتونه خیلی زیاد باشه. اما اولی تونست با این فشارها کنار بیاد و همیشه به خودش انگیزه بده که ادامه بده.
اولی بار دیگر تلاشی را برای رفتن به قله اورست و لوسته آغاز کرد، اما در روز یکشنبه ۳۰ آوریل ۲۰۱۷ در حالی که تلاش میکرد بدون ذخیره اکسیژن، صعود از مسیری جدید را به قله اورست به انجام برسونه، در جریان حادثهای در نزدیکی کوه نوپتسه از این دنیا صعودی زیبا به دنیای دیگر آغاز کرد. وی هنگام بروز این حادثه به تنهایی در حال صعود بود. پیکرش نیز به کاتماندو در نپال منتقل کردن.
کلام آخر
خب، دوستان، این بود داستان اولی اشتک، این قهرمان بزرگ کوهنوردی. امیدوارم از خوندن داستان زندگی و ماجراجوییهای اون لذت برده باشید. اولی نه فقط یه کوهنورد بود، بلکه یه الهامبخش بزرگ برای همهی ما بود. اون نشون داد که با تلاش و پشتکار، هیچ قلهای خیلی بلند نیست و هیچ رویایی خیلی دور نیست.
یاد اولی اشتک نشون میده که ما هم میتونیم توی زندگیمون به قلههای بلند برسیم، چه توی کوهنوردی و چه توی هر چیز دیگهای که دوست داریم. فقط کافیه اراده کنیم، قدم به راه بذاریم و هرگز از تلاش دست برنداریم. پس بیایید همه ما از داستان اولی انگیزه بگیریم و به یاد داشته باشیم که هر کدوم از ما توانایی رسیدن به اهداف بزرگ خودمون رو داریم. بیایید با الهام از اون، قلههای زندگی خودمون رو فتح کنیم. ممنون که ما در دکوول تو این مسیر جذاب و پر از هیجان همراهی کردید. تا داستان بعدی، شاد و سربلند باشید!
سوگل اکبرشاهی