صعود به قله کمونیزم: مصاحبه با آرش کریمزاده
(9 مرور)
زمان مطالعه:
10
دقیقه
تاریخ انتشار:
1401/9/16
تاریخ آخرین تغییرات:
1403/8/19
1
3
کوهستانها با کشف مردمان ابهت پیدا کردند. این کوهنوردان بودند که شهرها را از خاک مقدس کوهها آذین کردند. اما این سختی کوهستان بود که کوهنوردان را بدل به مردمانی سرسخت کرد. از هر زاویهای بنگریم ارتباط تنگاتنگ این دو با هم مرزی مشخص ندارد. آنچه که مهم است هر دو از روح دست نخورده و پاکی تغذیه میکنند که خود منبعی الهی دارد.
فهرست:
صعود به قله کمونیزم: مصاحبه با آرش کریمزاده
در سلسله مصاحبههایدکوولبه دنبال آن هستیم تا شما را با مردمانی از جنس کوهستان آشنا سازیم و سرگذشت صعودها و تجارب آنها را در قالب مصاحبه کشف کنیم. در این مصاحبه با آرش کریمزاده شما را دعوت میکنم تا به سوال و جوابی که با آقای آرش کریمزاده از کوهنوردان بسیار با اخلاق و قدرتمند کاشمری آشنا سازیم. تجارب صعود این بزرگوار در دو قله کورژنفسکایا و کمونیزم (اسماعیل سامانی) قللی در تاجیکستان دنبال کنید. همچنین نظرات و سوالات خود را در قالب کامنت در انتهای این مصاحبه بپرسید.
با سلام و تقدیم احترام خدمت شما آقای آرش کریمزاده عزیز، در ادامه سوالاتی رو مطرح خواهیم کرد که بتوانید با پاسخ به آنها ما و مخاطبان دکوول را با خودتان و فعالیتهایی که انجام دادهاید بیشتر آشنا سازید.
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
آرش کریمزاده هستم، 41 سال سن دارم و اهل شهرستان کاشمر از استان خراسان رضوی هستم. دیپلم کامپیوتر دارم و تا سال 88 مشغول به کار در صنایع چوب، نقاشی و هنر بودم. بعد از آن به خاطر حرفهای شدن در ورزش گرایشم به فعالیتهای ورزشی بیشتر شد. کاملا بدیهی است که این علاقه تا حدودی شغلم و فعالیتهای هنری من رو تحت الشعاع قرار داد.
از سوابق ورزشی خودتان بگویید؟
13 سال سابقه کوهنوردی دارم. البته ورزشهای دیگری را نیز دنبال کردم. برای مثال حدود 10 سال در حوزه ورزش بسکتبال و بدنسازی فعالیت داشتم. اما در حال حاضر به شکل حرفهای کوهنوردی میکنم و تمام فعالیت ورزشی من مختص این رشته شده است. مطابق با روالی که شاید بسیاری از کوهنوردان طی میکنند من هم از طبیعتگردی شروع کردم و به تدریج فعالیت من به سمت کوهنوردی گرایش پیدا کرد. بعد از طبیعتگردی به صعودهای سرعتی و صعودهای بلند علاقهمند شدم. آشنایی من با کوهستان و فعالیتهای کوهنوردی البته در کوهستانهای زیبای اطراف کاشمر ایجاد شد.
به تدریج مدارک آموزشی را در طی 5 سال دریافت کردم و میتوان گفت در این اثنا بود که علاقه من به سنگنوردی و اکسپدیشن (صعودهای طولانی مدت) کوهنوردی به شدت رو به فزونی گذاشت. اما با توجه به هزینههای صعودهای هیمالیایی و بلند مخصوصا 8000 متری، پیشرفت در این بخش به سرعت برایم ممکن نبود و همه چیز به آهستگی پیش میرفت و به مرور تجهیزات مورد نیازم را در طی چند سال خریداری کردم.
سنگنوردی برای من از دیوارههای کوتاه کاشمر شروع شد و به مرور به سمت برنامههای شاخص چون گرده آلمانها، دیواره علم کوه مسیر هاری رست، دیواره سیمرغ در خراسان با مسیرهایی که تا 3 طول و بیشتر بودند را صعود کردم. این برنامهها با آقای محمد مرادزاده، همنورد و هم طناب من، پیش رفتند. یکی از بهترین برنامههایی که اجرا کردیم صعود حدود 400 متری با 6 طول بود که در فصل زمستان انجام شد. همچنین صعود مسیر هاری رست دیواره علم کوه در طی یک روز نیز از صعودهای شاخصی بود که من انجام دادم و بسیار برایم لذت بخش بود.
خط الراس اشترانکوه، خط الراس کامل دوبرار، خط الراس زردکوه، خط الراس جوپار و قلل جوپار، خطالراس منطقه علم کوه (از درجان به گردنه کوه به خرسان و از خرسان به علم کوه) و مسیرهای متفاوت در علم کوه از جمله دیگر برنامههایی بودند که قطعا تجربه و دانش بسیاری را در من اندوختند. این برنامهها از برنامههای شاخص کوهنوردی به شمار میروند و همین انگیزه من را برای صعود به سمت قلل مرتفع بیشتر میکرد. غالب این برنامهها به شکل انفرادی انجام میشد و همین مساله توانایی من را در نقشه خوانی، مسیریابی و کار با جیپیاس به قدری افزایش داد و من را به تسلط کامل رساند.
همچنین صعودهای آلپی جنوبی و شمالی دماوند مخصوصا در فصل زمستان نیز از جمله برنامههایی هستند که به طور معمول انجام میدهم. قطعا برای چنین برنامههایی باید آمادگی جسمانی را در کنار آمادگی تجهیزاتی داشت. همچنین اصل علاقه من برای صعود به قلل مرتفع مخصوصا 8000 متری بود اما به دلیل هزینهها به رغم اینکه توانایی صعود به قلل مرتفعتر را نیز داشتم به سمت کوههای 7000 متری منطقه پامیر رفتم. این قلل که از مجموعه قلل نشان پلنگ برفی هستند. در این برنامه همانطور که مطرح شد به صحبت پیرامون صعود به دو قله کورژنفسکایا و کمونیزم خواهیم پرداخت.
نحوه شکل گیری این برنامه و دلیل انتخاب قله را بیان کنید.
به علت نداشتن هزینه کافی برای 8000 متریها به دنبال 7000 متریهای منطقه پامیر و تیان شان رفتم. یا باید به سراغ کورژنفسکایا و کمونیزم میرفتم و یا باید قلل خانتگری و پوبدا را انتخاب میکردم. بیشتر به خاطر دوستم و همنوردم به سمت دو قله کورژنفسکایا و اسماعیل سامانی (کمونیزم) رفتم. تاثیر همنورد خوب بر هیچکس پوشیده نیست. همنورد من خانتنگری و لنینرا صعود کرده بود و این دلیل بود که برای انجام صعود به سمت قلل کورژنفسکایا و کمونیزم رفتم.
این دو قله در تاجیکستان و در منطقه پامیر قرار دارند. بیس کمپ یا کمپ اصلی این دو قله مشترک است. قله کورژنفسکایا دارای ارتفاع 7105 متر و قله سامانی به ارتفاع 7495 متر هستند. در واقع سامانی بلندترین قله از مجموعه قلل پلنگ برفی است که بسیاری اعتقاد دارند از لحاظ سختی مسیر با قلل 8000 متری برابری میکند و در کنار قله پوبدا که از قلل سخت جهان است برای بسیاری از کوهنوردان به نوعی دست نیافتنی به شمار میرود.
سال گذشته (تابستان 1400 - 2021) قله کورژنفکسایا را صعود کردیم و اما به دلیل حادثهای که برای دوستم در مسیر برگشت ایجاد شد برای طی درمان با همنوردم به شهر برگشتم و از صعود به قله کمونیزم انصراف دادم. من کاملا توانایی صعود به هر دو قله را داشتم و اصلا برنامه من صعود همزمان به این دو قله بود.
همین موضوع باعث شد که انگیزهام برای صعود حتی بیشتر هم بشود. تمارینم را ادامه دادم و دوباره در سال 2022، این بار با دریافت مجوز شورای برون مرزی که حکم تیم ملی را دارد و به عنوان تیم منتخب از استان خراسان رضوی راهی قله کمونیزم (اسماعیل سامانی) شدم. این قله نیز خاطرات بسیار جالبی داشت که سبب افزایش تجربه ما شد. در این مصاحبه بیشتر به دنبال صحبت کردن پیرامون قله کمونیزم هستیم؛ اتفاقاتی در این قله رخ داد بسیار آموزنده بود و جای تفکر داشت.
میتوانید به شکل مختصر این قله و البته منطقه را معرفی کنید؟
این بخش به شکل خلاصه در سوالات قبل پاسخ داده شد. میتوانید برای مطالعه بیشتر به مقالات ما در وب سایت دکوول مراجعه کنید.
لطفا از شاخصههای صعودی که انجام دادید و درجه اهمیت آن صحبت کنید؟
از شاخصههای صعود سامانی این بود که از حدود 120 تا 150 نفری که کمپ اصلی حاضر بودند فقط 10 تا 12 نفر قصد صعود به سامانی و مابقی قصد صعود به قله کورژنفسکایا را داشتند. همین درجه تفاوت این دو قله را بازگو میکند. با توجه به کمبود شرپا و گاید در منطقه برای گشایش مسیر و صعود به سمت قله سامانی حرکت کردیم.
تیم ایران به همراه شرپاها در برفکوبی، حمل طناب و .... به سمت بالا حرکت میکرد و تا قله دوشنبه این همراهی را برای گشایش مسیر ادامه دادیم. بعد از رسیدن به قله دوشنبه باقی تیمها به دلیل نداشتن طناب، امکانات و آذوقه کافی مسیر برگشت را در پیش گرفتند اما ما در کمپ 4 حوالی ارتفاع 6900 تا 7000 متر شب مانی داشتیم و برای صعود به قله و تکمیل فرآیند، خودمان را آماده کردیم. گشایش مسیر در ارتفاعات بالا و صرفا عدم اتکا به خدمات رسانی شرکتها (شرپاها و راهنماها) از خصوصیات مهم این برنامه به شمار میرفت. البته سال پیش در کورژنفسکایا نیز همین اتفاق افتاد.
فرآیند آمادگی برای این صعود به چه شکلی بوده است؟
برای صعود به یک قله هفت هزار متری دشوار، نیاز به آمادگی جسمانی بالایی وجود دارد. دویدن، دوچرخه سواری و کوهپیمایی سرعتی؛ کوله کشی با بار سنگین، کمپ زدن و رسیدن به مهارت در این زمینه در فصل زمستان، اردوهای بلند مدت با شرایط سخت و شبیهسازی شده، پیشمایش شبانه، جهت یابی، کار با قطب نما و جیپیاس، مسیریابی، آشنایی با پوشاک و تجهیزات، آشنایی با یخ و برف، بهمن شناسی و دورههای یخنوردی، صعود از شکاف یخی و هم طنابی، کارگاه زدن و مهارتهای پیمایش در یخچال تنها بخشی از مهارتهایی هستند که باید بدانید و مسلط باشید. این تسلط نیز فقط با تمرین است که به دست میآید.
امید یک کوهنورد نباید به شرپا و باربرهای محلی و نفرات غیر باشد. تمام این توانایی را میتوان با تمرین به دست میآید. البته در کنار همه این تمارین بعد مالی قضیه نیز باید در نظر گرفته شود. اگر یک نفر از لحاظ مالی توانایی کافی داشته باشد میتواند با توانایی خوب و تجهیزات خوب یک برنامه عالی را برای خود و همنوردان خود رقم بزند.
این قله دارای چند کمپ است و خطراتی که در مسیر این کمپها وجود دارند چگونه است؟
قله سامانی 4 کمپ داره. کمپ اول 5300، کمپ دوم 5800، کمپ سوم حدود 6100 و کمپ چهارم 6900 تا 7000 متر است که روی قله دوشنبه واقع میشود. برای صعود به ارتفاع 6200 صعود میکنید و سپس به 5800 برمیگردید تا به جایی به اسم پلاتو برسید. سپس بعد از پیمایش طولانی هدف صعود به قله دوشنبه خواهد بود. بعد از رسیدن به قله دوشنبه دوباره حدود 100 متر ارتفاع کم میکنید و نهایتا به مسیر صعود به قله سامانی خواهید رسید. یخچالی با ارتفاع حدود 400 متر با شیبی در حدود 60 درجه که باید صعود کرد تا به قله رسید.
خطرناکترین بخش صعود را کدام بخش ارزیابی میکنید؟
در ارتفاع 5700 متری، یخچال تقریبا عمودی حدود 30 متری وجود دارد که باید آن را صعود کنید. اطراف این مسیر بسیار ریزشی و پر از شکافهای یخچالی است و بعد از عبور از آن باید تا ارتفاع حدود 5800 برسید. این یک کمپ میانی است که بعد از رسیدن به ارتفاع 6200 متر باید ارتفاع کم کنید تا به موقعیت کمپ برسید. به این کمپ به اصطلاح کمپ 2 پلاتو نیز میگویند.
همچنین قبل از صعود به قله 6200 متری هم میتوان کمپ زد که البته پر از شکاف است و بهمن گیر نیز میباشد که به شدت خطرناک است. دشت پلاتو نیز دارای شکافهای فراوانی است و به علت شیب کم به شدت میتواند خطرناک باشد و حتما باید با هم طنابی عبور کرد. در نهایت 400 متر آخر رسیدن به قله همراه با فعالیت در ارتفاع بالای 7000 متری یخچالی با حدود شیب 60 درجه باید صعود شود که توانایی زیادی را میطلبد.
عجیبترین و خاصترین اتفاقی که در این اکسپدیشن تجربه کردید چه بود؟
در هر دو قلهای که صعود کردم کسی نبود که مسیر را باز کند و در هر دو قله خودم به همراه همنوردانم مسیر را گشایش کردیم. پنجره بد آب و هوایی وجود داشت و شرپاها از گشایش مسیر خودداری کردند و در هر دو قله از کمپ 2 تا قله مسیر را برفکوبی کردم و تا قله ادامه دادم. در هر دو سال و در هر دو قله این اتفاق تکرار شد که بسیار برای من جالب بود.
تاثیر ارتفاعات و شب مانی در کوهستان در ارتفاعات بالا چگونه است؟
کمپینگ در ارتفاعات و هم هوایی اتفاق بسیار مهمی است. اکثر ایرانیان قبل از رفتن به منطقه درگیر فرآیند هم هوایی میشوند و دماوند با ارتفاع 5609 متر معمولا تمرین خوبی برای آماده شدن تا ارتفاع 6000 متر به شمار میرود را صعود میکنند. بعد از 6000 متر اهمیت همهوایی بسیار بالاست و تا حد زیادی به شناخت کوهنورد از خودش بستگی دارد. پس برنامه هم هوایی برای هر کسی میتواند به شکلی خاص باشد.
افراد با توجه به شرایط خود باید شرایط هم هوایی را بچینند و به مرور باید به صعود بپردازند. من در صعودهایی که داشتم درگیر فرآیند هم هوایی خاصی نبودم و به شکل کمپ به کمپ صعود خود را انجام دادم. در این فرآیند آمادگی ذهنی شخص است که اهمیت بسیار زیادی میتواند داشته باشد. در برف و بوران و چالش شخص باید برف آب کند و کارهای خود را انجام دهد. چادر برپا کند و نیاز به آمادگی ذهنی و جسمی بالایی دارد که بتواند شرایط را مدیریت کند. این شرایط هم فقط با تمارینی که شخص از پیش انجام داده است میسر میشود.
روحیه شخص باید بالا باشد و امیدواری خوبی به شرایط و خودش داشته باشد. شخص باید جسارت داشته باشد و در طی شرایط تمرین کند و خودش را برای آن صعود خاص آماده کند. ممکن است در صعودها به دلیل شرایط آب و هوایی مجبور به برقراری کمپ شوید و در این شرایط حالتهای ارتفاعزدگی و مشکلات دیگر میتواند به سراغ شخص بیاید. در چنین شرایطی بهترین روش برای جلوگیری از بیماری مصرف زیاد مایعات است که اهمیت بسیار زیادی دارد. کمبود آب میتواند سبب ادم مغزی و بیماریهای مختلف و در نهایت مرگ کوهنوردان میشود.
دریافت خدمات کافی و شرپا چگونه میتواند در این فرآیند موثر باشد؟ و نظر شما درباره صعودهایی که به این شکل انجام میشوند چیست؟
نظرات پیرامون شرپا و خدمات بسیار متفاوت است اما من اینجا قصد دارم نظر خودم را در این مورد بیان کنم. به نظر من یکی از دلایل کاهش محبوبیت صعودها و اکسپدیشنها ایجاد صعودهای تجاری است. مثلا میگویند که 1000 نفر به قله اورست صعود کردند اما بررسی کنید شاید 10 نفر واقعا صعود کردهاند و باقی به کمپ شرپا و خدمات توانستهاند صعود کند. شرپاها برای کوهنوردان کمپ میزنند، بار میکشند، آب و غذا آماده میکنند حتی من خودم دیدم که کرامپون کوهنورد را میپوشانند.
در صعودی که داشتم همه کارها را خودم انجام دادم. کیسه برفم را پر کردم، جای چادر کندم تا استقرار خوبی برای آن ایجاد کنم. در حالی که کوهنورد دیگری دست در جیب منتظر بود تا کمپش را آماده کنند. شرپاها در حال حاضر پول میگیرند و برف آب میکنند و سوپ آماده میکنند و تمام کارهای شما را انجام میدهند. پول بدهید لازم نیست کار خاصی انجام دهید.
حال اگر شخص از کسی در بخشی از مسیر کمک بگیرد فرق میکند تا اینکه تمام کارهای تو را شرپا بکند و خودت هیچ ندانی که چه میکنی. به نظرم این صعود هیچ ارزشی ندارد. کسی میآید 6000 دلار هزینه میکند و با کوله 5 کیلویی اقدام به صعود قله سامانی میکند و آن کجا که من 30 کیلوگرم کولهپشتی بر دوش داشتم و قله را صعود کردم. آیا این دو با هم تفاوت ندارند؟
نظر شما پیرامون سبک آلپی و صعودهای سبکبار چیست و آنها را چگونه تعریف میکنید؟
در سبکهای آلپی در واقع شما کمپ به کمپ صعود میکنید و این لزوما سبک بار نیست. در این حالت شما به دلیل اینکه برگشتی به کمپ اصلی در کار نیست میتوانید وزن تجهیزاتی که حمل میکنید را به شکل قابل توجهی کاهش دهید. در صعود آلپی نیز باید تمام وسایل از جمله غذا، تجهیزات کمپینگ، تجهیزات کامل فنی و تمام لوازم مورد نیاز دیگر به همراه پیش بینی چندین روز طول کشیدن برنامه را باید حمل کنید.
سوخت و غذا بخشی مهم است که حتما باید حمل شود. صعودهای آلپی نیاز به توانایی و هوش بالایی دارد و شخص باید آموزشهای کافی را در این حوزه ببیند و توانایی مدیریت شرایط مختلف را داشته باشد. هر دو قلهای که صعود کردم را به سبکی که علاقه مند هستم یعنی صعود آلپی انجام دادم و این برای من اهمیت بسیاری دارد.
جایگاه کوهنوردی ایران در جهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این مورد من شاید نتوانم خیلی نظر دقیقی بدهم ولی صرفا نظر خودم را ارائه میکنم. به نظر من ایرانیان انگشت شماری هستند که میتوانند در سطح جهانی فعالیت و رقابت کنند. کوهنوردان توانمند زیادی داریم که خیلیها به دلیل ابعاد مالی مطرح نمیشوند.
جامعه ورزشی یا کوهنوردی در ایران چگونه با یک ورزشکار برخورد میکند که بتوان آن را با سطح جهان مقایسه کرد. در سطح جهان ابعاد مختلف زندگی شخص چون خانواده، مالی و ... با امتیازهای مختلف تامین است و رسیدگی خوبی به آن ورزشکار میشود. ورزشکار نیز با خیال راحت به انجام تمارین خود میرسد و با دست پر به منطقه هدف میرود.
اما در ایران خیلی افراد، درگیر شرایط مالی هستند که هم باید به دنبال تامین منابع مالی باشند و هم به تمارین خود برسند. حال این کوهنورد جسارت، توانایی و انگیزه بالایی دارند که میتوانند کارهایی هم تراز با کوهنوردی جهان انجام دهد. حال کوهنوردان ایرانی به دلیل ابعاد مالی و انگیزه و جسارت هر کاری میکند تا قله را صعود کنند حتی اگر به قیمت جانشان باشد. خطر انداختن جان هم واقعا انگیزه بالایی میخواهد.
اگر به جامعه کوهنوردی در ایران اهمیت بالایی داده شود کوهنوردان پتانسیلهایی حتی در سطح جهان دارند. بسیاری از ایرانیان با ورود منطقه چشمشان شاید به راهنماها و شرپاهای محلی است که این هم اگر بیشتر بررسی بشود جنبههای مالی دارد. حال اگر به بسیاری از کوهنوردان ایرانی رسیدگی شود شاید تعداد افرادی که 14 قله هشت هزار متری را بتوانند تکمیل کنند به بیشتر از 50 عدد برسد. اما شرایط مالی تا حد زیادی امکان انجام مقایسه و پیشبرد این ورزش در ایران را نسبت به جهان محدود ساخته است.
توصیهای به کوهنوردان دارید؟
کوهنوردی علم، مهارت و توانایی ذهنی و جسمی است و اگر یکی از اینها را نداشته باشید به راحتی جان خودتان و دیگر همنوردانتان را به خطر خواهید انداخت. خواهشی که من از تمام کوهنوردان دارم این است که دورههای آموزشی مناسب را پشت سر بگذارند. همراه با آموزش کوهنوردی کنند. حداقل همراه با کسی باشند که تجربیات کافی دارد و میتواند آنها را در پیشبرد اهدافشان راهنمایی کند.
افراد بسیاری را میبینیم که حتی مدرک مربی گری دارند اما نمیتوانند در شرایطی حتی مسیریابی کنند. پس آموزش باید در کنار تجربه و خودشانسی باشد تا یک شخص تبدیل به یک کوهنورد تمام عیار شود. البته مقوله برنامههای گل گشت و کوههای ارتفاع پایین جداست اما کوهنوردی با تمام زیر شاخههایش از غارنوردی تا دره نوردی از جمله مواردی است که برای به سرانجام رساندن آنها و لذت بردن از آنها باید علم و دانش و فن و مهارت همگی در کنار هم باشند.